در کتابی که هماکنون خدمت شما معرفی می شود ، سبکهای مختلف مدیریت مورد بحث قرار گرفته است و چون زاویه خاصی از مدیریت، یعنی مدیریت پروژه مدنظر بوده است، مباحث مربوط به مدیریت سازمانهای بزرگ، به شکلی که در اغلب کتابهای مدیریت مطرح است، مدنظر قرار نگرفته است. به همین دلیل و به علت پررنگ بودن نقش رهبر در اجرای طرحها، بهعمد و با اغماض از لفظ «رهبری» به جای مدیریت استفاده شده است.
پیشگفتار مترجمین
مدیریت، همواره یک مفهوم پیچیده، ناشناخته و گاه جمعی بوده است؛ لذا همواره این پرسش نیز مطرح بوده است که مدیریت علم، هنر ، فن و یا ترکیبی از اینهاست؟ همین تنوع در مفهومسازی، مؤید ادعای فوق و دال بر پیچیده و ناشناخته بودن آن است. پیچیده بودن، نیازمند راهحلهای پیچیده، ناشناخته بودن آن دلیلی بر بروز و ظهور صدها بلکه هزاران نظریه، و جمعی بودن آن فقدان اجماع برسر چگونگی و ضرورتهای بکاربردن آن را موجب شده است.
بشر در جایگاه یک موجود متفکر، همواره هم خواستار تحقق آرمانهای خود بوده است و هم بهعنوان یک موجود زنده به دنبال داشتن شرایط زیستی مطمئن و ایمن بوده است.
ویژگی نخست، موجب ایجاد و گسترش علم و ویژگی دوم باعث توسعه ابزار سازی و تسلط بر محیط با استفاده از علوم و تجربیات در دسترس شده است. با دو ویژگی فوق هم بهتنهایی و درنهایت بصورت ترکیبی، نظامهای اجتماعی با شکلهای مختلف به وجود میآید که میتوان حالت تدبیر شده و هدفمند آن را سازمان، بهعنوان تجلی ویژگی متفکرانه نامید.
بنابراین مدیریت در درون سازمان بعوان تجلی ویژگی توسعه ابزار سازی و تسلط بر محیط مفهوم پیدا میکند. بهعبارتدیگر، مدیریت در درون سازمان تعبیه شده است. مدیریت هر چه باشد، برای اعمال آن نیازمند دانشی حداقل دوسویه هستیم. ما صاحب چنین دانشی را مدیر مینامیم. مدیر برحسب اینکه برای اعمال مدیریت به چه نوع دانشی نیاز داشته باشد، نقشهای متفاوتی را ایفا میکند.
برای تسهیل درک موضوع، دو نقش مشهود مدیر در شکل زیر نشان داده شده است:
اگر نتوانستیم مدیریت را مستقیماً تعریف کنیم، اما با شکل بالا نشان دادیم که برای اعمال آنچه در تعریفش با مشکل مواجهیم، به چه دانشهایی نیاز داریم.بهعنوانمثال، برای ایجاد دستور کار نیاز به دانش فکری داریم؛ برای طرحریزی و برنامه ریزی و بودجهبندی، نیازبه دانش فنی داریم؛ برای پرورش منابع انسانی نیاز به دانش فرهنگی داریم؛ و کمیت و کیفیت نتیجه اجرای طرح که در خود دانش تعبیهشده دارد، با ارزیابی و نظارت مشخص میشود.
چگونگی ترکیب دو نقش، سبکهای متفاوتی از مدیریت را ایجاد میکند.؛ مثلاً نتیجه فقدان دانش در دو نقش، مدیریت بیتفاوت است. غلبه نقش رهبری به نقش اداره کننده، مدیریت رابطهای را به وجود میآورد. غلبه نقش اداره کننده بر نقش رهبری، مدیریت وظیفهای را باعث میشود. بنابراین مدیریت اثربخش را میتوان به ترکیب بهینه نقش رهبری و اداره کننده تعبیر کرد.
در کتابی که هماکنون خدمت شما معرفی میگردد، سبکهای مختلف مدیریت مورد بحث قرار گرفته است و چون زاویه خاصی از مدیریت، یعنی مدیریت پروژه مدنظر بوده است، مباحث مربوط به مدیریت سازمانهای بزرگ، به شکلی که در اغلب کتابهای مدیریت مطرح است، مدنظر قرار نگرفته است. به همین دلیل و به علت پررنگ بودن نقش رهبر در اجرای طرحها، بهعمد و با اغماض از لفظ «رهبری» به جای مدیریت استفاده شده است.
نظر به اینکه جای چنین منبعی برای تحلیل سبکهای مدیریت در اجرای پروژهها در ادبیات، نسبتاً خالی بوده است و با الهام از نتایج اجرای پروژه عظیم بازار بزرگ ایران در قالب صدها خرد پروژه که حاصل اعمال سبکی اثربخش از مدیریت پروژه است، مبادرت به انتشار این کتاب کردیم.
امید است علاقهمندان با مطالعه این کتاب ضمن بهرهبرداری از آن،با ارائه انتقادات و پیشنهادهای خود ما را در بهبود هرچه بیشتر محتوای آن یاری دهند.
غلامرضا معمار زاده طهران- ابوالفضل انصاری
تابستان 1399
دکتر غلامرضا معمارزاده طهران
عضو هيات علمي دانشگاه آزاد اسلامي
دکترای تخصصی مدیریت دولتی
دانشیاردانشگاه آزاد اسلامی