جیل بولت تیلور یک فرصت تحقیقاتی به دست آورد که کمتر محققانی تقاضای آن را دارند.
او یک سکته مغزی بزرگ کرد، و از کار افتادن یکی یکی عملیات مغزش – حرکت، قدرت سخن، خود آگاهی – را تماشا کرد.
یک داستان شگفت انگیز.
من در طول زندگیم دربارهی مغز مطالعه کردم چون یک برادر دارم که یک بیماری مغزی دارد. اسکیزوفرنی [جنون جوانی].
و به عنوان یک خواهر و بعدها هم به عنوان یک محقق، می خواستم بدانم چرا می توانم رویاهایم رادر دست بگیرم،
می توانم آن ها را به واقعیت زندگیم، وصل كنم و می توانم رویاهایم را تحقق بخشم؟
مشکل مغز برادر من و اسکیزوفرنی او چیست که نمی تواند رویاهایش را به یک واقعیت مشترک وصل کند، در عوض آن ها تبدیل به توهم می شوند؟