اگر انسانها بتوانند یک «ما» اجتماعی را تعریفکنند که فراتر از «ما» ملی باشد و این ما منشاء تحولاتی در حوزه امنیت شود، اینجا است که میتوان در مورد ضرورت یا توهم بازاندیشی در مفهوم امنیت بینالملل پس از کرونا اندیشید.
اواخر دهه۶۰ و اوایل دهه ۷۰ میلادی این فکر شکل گرفت که هرگونه تعارض بین شوروی و آمریکا میتواند زندگی جمعی انسانها در سراسر کره زمین را تحت تاثیر قرار دهد. در واقع این مسئله موجب احساس نیاز به سطح تحلیلی جدیدی بهجز امنیت ملی شد که در آن از پدیدههایی صحبت میشود که گرچه هیچ ارتباطی با فهم ما از حیث اعتبار امنیت ملی کشورها ندارد ولی میتواند بقاء انسانها را تحت تاثیر قرار دهد.
در عصر جدید هم از پدیدههایی صحبت میشود که میتوانند برای کشورها چالش ایجاد کنند. خاستگاه این پدیدههای نوین از آنجا شروع شد که لازم بود در سطح سیستمی تعریف شوند.
«سمیرا اکبری» کارشناس و پژوهشگر روابطبینالملل در تحلیلی به تاثیر شیوع کرونا در سطح جهان بر مفهوم امنیت و لزوم باز تعریف امنیت جمعی در سطح بینالمللی پرداخته که در این نوشتار انعکاس مییابد؛
در عرصه روابط بینالملل با دو «ما» روبه رو هستیم یک «ما» خرد و یک «ما» جمعی. یک ما وجود دارد که این ما در قالب سازمان سیاسی تعریف میشود این ما هویت دارد و امنیت ملی را به وجود می آورد. اما مای جهانی و بینالمللی چگونه تعریف میشود؟ فهم این ما فراتر از مای ملی باید مفهومسازی شود. در قدم اول ما باید به لحاظ جامعهشناختی درکی درست از جامعه بینالمللی داشته باشیم. آیا کرونا توانست مای اجتماعی بین المللی را عینیت بخشد؟
برای کسانی که با مسائلی از قبیل بیماریها و مسائل زیست محیطی و … مواجهند؛ این تلاشها معطوف به این است که این مای فراملی ایجاد شود. صحبتهای «ال گور» و «بیل گیتس» نیز حاکی از آن است. مای فرا ملی انسانی است فارغ از تعصب قومی، نژادی، ملی، زبانی و ….کرونا میتواند زمینه فکری برای این مای جهانی را به وجود آورد تا به آن نه بعنوان یک مسئله اخلاقی و دینی بلکه به عنوان مسئلهای که زندگی روزمره ایجاب میکند اندیشیده شود.
اگر این ما در زندگی تجسم یابد میتواند یک سری نهادسازیهای جدید(ذهنی) به وجود آورد. در واقع نحوه تفکر ما باید متفاوت باشد. دیگر داشتن توان نظامی استمرار زندگی را ضمانت نمیکند چرا که هیچ تانک و توپی نمیتواند در برابر گسترش ویروس کرونا ایستادگی کند. اگر انسانها بتوانند یک مای اجتماعی را تعریف کنند که فراتر از مای ملی باشد و این ما منشا تحولاتی در حوزه امنیت شود اینجا است که میتوان در مورد ضرورت یا توهم بازاندیشی در مفهوم امنیت بینالملل پس از کرونا اندیشید.
بنابراین لازم است به موضوع سطح تحلیل در مطالعات امنیت به عنوان یک موضوع جامعهشناختی نگاه کرد. تا دیروز پدیدههایی چون تروریسم، اسلام سیاسی، بنیادگرایی، فقر و …مطرح بود اما حالا سوال این است که آیا ویروس کرونا توانسته است که اندیشه ما پیرامون امنیت و مسائل امنیت جهان معاصر را تغییر دهد یا خیر؟ پدیده کرونا چقدر میتواند در ابزار جنگ در آینده اثرگذار باشد و مسئله عامل بیولوژیکی را مطرح کند؟
فرض کنیم که ویروس کرونا از مسیر طبیعی به وجود آمده است اما میتوان آن را از مسیر طبیعی خارج کرد. در این صورت آیا کرونا ویروس یا هر بیماری دیگری میتواند یک ابزار جدید در حوزه نظامی محسوب شود؟ اگر نهادسازی جدی در کشورهای جهان شکل نگیرد و نتوانیم برای بار دیگر با آن مواجه شویم و تدابیر لازم را اتخاذ کنیم باید شاهد فجایع انسانی و آمار بسیار بالای مرگومیر انسانها در سراسر جهان باشیم. بنابراین لازم است که در گفتمان امنیتی کشورها تغییر و تحولی صورت پذیرد.
موضوع کرونا در عمل ما را به چه جمعبندی رهنمون میکند:
۱) گفتمان ملی برای برگرداندن دولت به کانون تاملات امنیتی
۲) همکاری بین المللی با محوریت دولت نه همکاری ورای دولت
۳) همکاری در سطح بین المللی بدون دولت
آیا عنصری که در حوزه امنیت برای ما مرجعیت دارد دولت است یا خیر؟
در تفکر رئالیستی مسائل امنیتی خاصند اما یک سری تهدیدات امنیتی وجود دارد که وجه اشتراکی بین دولتها پیدا میکنند. «باری بوزان» از نظریهپردازان روابط بینالملل معتقد است که روابط از شکل خطی و نقطهای بین دولتها خارج شده و شکل چندبُعدی به خود گرفته است. در این شکل چندبعدی هم دولت میتواند حضور داشته باشد و هم بازیگران غیردولتی .
در واقع فضای چندبُعدی رابطه نقطهای و خطی را به چالش کشیده است. فضای بینالمللی تغییر کرده و روابط بین بازیگران خطی و مستقیم نیست. روابط چندلایه بین بازیگران وجود دارد. روابط بین دولتها و سازمانها یک روابط چند بعدی است که به این یا آن ختم نمیشود. هم دولت و هم سازمانهای بینالمللی از اهمیت برخوردارند. میتوان یک موضوع را طوری سازماندهی کرد که هم دولت مهم باشد و هم سازمانهای بینالمللی و بازیگران غیردولتی. این بستگی به مسئلهای دارد که مطرح میشود. جهان اجتماعی و مسائل آن به مجموعه روابطش شکل میدهد.
بوزان معتقد است که شرایط زیست بینالمللی شرایط جدیدی است و این شرایط جدید این نوع روابط چندگانه را به دولتها و بازیگران تحمیل میکند. اگر دولت مدنظر باشد میتوانیم بگوییم که بعضی دولتها در شرایط سخت زیستی که باید چندین کارکرد متفاوت داشته باشند ناکارآمد خواهند بود که این امر موجب اختلالات امنیتی میشود. این یک شمای کلی از شبکه روابط امنیتی است. پس در این شرایط زیستی شبکهای، دولتها نقش آفرینیشان یکسان نیست. در این جهان شبکهای کلمه دولت گمراه کننده است. دولت در یک مفهوم در آلمان یک معنی میدهد و در افغانستان یک معنی دیگر دارد. دولت پویا و دارای انسجام داخلی میتواند در عرصه بینالمللی همکاری داشته باشد درحالی که دولت ضعیف دولتی است که قابلیت بازیگری بینالمللی آن پایین است.
پس چنین میتوان نتیجه گرفت؛
الف) روابط امنیتی چندبعدی و شبکهای شده است؛ میتواند دولتی و غیردولتی باشند
ب) ماهیت، قابلیت و ظرفیت دولتها متفاوت است. هر دولتی در این شبکه بنا به مشخصات و ویژگی های دولتبودگی خود میتواند کارکرد متفاوتی داشته باشد. یک حکم برای همه دولتها وجود ندارد. دولتی که از دولتبودگی ضعیفی برخوردار است کارکرد داخلی آن هم با اختلال روبهرو است.
ج) هیچ حکم واحدی برای دولت نداریم. ما باید مشخص کنیم راجع به چه فضایی سخن به میان میآوریم. مشکلاتی که در جهان پساکرونا به وجود میآید از جمله رکود اقتصادی، فقر، بیکاری، ناامیدی و تنشهای داخلی و …آزمونی برای دولت و بازیگران بین المللی خواهد بود.
پس ترس از مسئله بقا دو الگو را پیش روی ما قرار میدهد:
۱) الگوی خطی و نقطهای رئالیستی۲) الگوی شبکهای و پیچیده که بوزان مطرح میکند. در این الگو بسته به موارد کارگزار فرق دارد، بسته به نوع دولت هم موضوعات فرق دارند. پس نمیشود راجع به دولت و امنیت یک حکم داد، در این الگوی پیچیده جدید با کرونا نور را در کدام قسمت انداختهایم و کدام قسمت را برجسته کردهایم. پس کرونا در هر جامعه آثار متفاوتی دارد و اطلاق یک حکم به تمام موارد نادرست است و نمیتوان از ضعف دولت یا نهادهای بینالمللی سخنی به میان بیاوریم.
ایرنا