طی سالهای اخیر جذب و بکارگماری نیروی انسانی در سازمانهای مختلف و صنایع مختلف از حالت سنتی و سلیقه ای به تدریج خارج شده و به سوی ساختمندی و روشمندی حرکت می کند.
همانگونه که مکررا در نوشته ها و گفته های متخصصان مدیریت منابع انسانی ذکر شده، جذب نیروی انسانی لازم است بر اساس معیارهای معین و مرتبط با شغل صورت گیرد.
در ادبیات متخصصین منابع انسانی این معیارها به “شرایط احراز” و “شایستگی ها” معروف هستند و اگر بخواهیم واقع بین باشیم در بسیاری از سازمان ها به این معیارها بطور نسبی توجه می شود و تا حد امکان سعی می شود افرادی که با آن معیارها تناسب دارند جذب و بکارگماری شوند.
اگرچه هنوز جای کار بسیاری داریم تا این معیارها را دقیق تر تعیین و تعریف کنیم (تدوین مدلهای شایستگی و…) و همچنین در نحوه سنجش این معیارها هم روزبه روز موشکافانه تر عمل کنیم.
اما موضوعی که هنوز چندان مورد توجه قرار نگرفته میزان مکمل بودن افرادی است که به استخدام یک شرکت یا یک بخش در می آیند. یعنی مشاهده می شود در بسیاری مواقع معیارهای نسبتا مناسبی در استخدام افراد رعایت می شود اما این نکته مورد غفلت قرار می گیرد که فرد گزینش شده در قالب یک گروه چگونه عمل می کند و در واقع چه نقشی در آن گروه خواهد داشت.
ساده ترین مثال و شاید بهترین مثال برای این موضوع، یک تیم فوتبال است. اگر ما به عنوان مدیر یا مربی یک باشگاه بهترین بازیکنان جهان را بدون توجه به سبک بازی و نوع بازی آنها به استخدام تیم دربیاوریم هیچ تضمینی برای موفقیت و قهرمانی نخواهد بود.
در ژوئیه سال ۲۰۰۰، “فلورنتینو پرز” که مدیر باشگاه رئال مادرید اسپانیا شده بود با صرف هزینههای سنگین، تیمی را تشکیل داد که بهخاطر داشتن ستارگان بزرگ، در سراسر جهان به نام کهکشانیها معروف شد.
بازیکنان بزرگی چون “زیدان، رونالدو، فیگو، کارلوس، رائول و بکهام” از جمله ستارگان آن روزهای رئال مادریدی بودند.
اما با وجود این هزینهها، تیم رئال مادرید آن طور که باید و شاید نتایج درخشانی نگرفت. به خصوص بعد از جدایی یک بازیکن ظاهرا معمولی و غیر ستاره، به نام “کلود ماکلله”.
در این خصوص مربی وقت تیم، “کارلوس کیروش” تاکید کرد: یک فراری نمی تواند بدون چرخ حرکت کند. او تلاش برای قهرمانی در لالیگا و جام باشگاههای اروپا بدون کلود ماکلله را مثل تلاش برای بالا رفتن از اورست بدون اکسیژن دانست.
زین الدین زیدان، یکی از ستارگان آن تیم (ویکی از بهترین مربیان فعلی جهان) بیان کرده بود: ماکلله تنها کسی بود که همیشه، همیشه موقعیت خود را حفظ می کرد. او ستون تیم بود، وقتی باشگاه را ترک کرد، کمبودش احساس می شد.
او هافبک دفاعی تیم بود، بازی چشم نوازی نداشت، اما کاملا در خدمت تیم بود و با سخت کوشی و از خودگذشتگی موجب می شد شرایط مناسبی برای مهاجمان تیم ایجاد شود. او به مرد نامرئی هم معروف بود. شاید بتوان نقش او در را در آن تیم در یک عبارت خلاصه کرد: ” ویران کردن برنامه های تیم مقابل”.
درست است که حضور افراد خبره و نخبه در موفقیت تیم ضروری است اما جمع کردن چند نخبه در یک جا مصائب خود را دارد ، تمایل به درخشیدن ، ایدئولوژی خود را داشتن و انتظارات بالا و عدم تمایل به داشتن رقیب از مسائلی است که با جمع کردن ستاره ها با آنها روبرو خواهیم بود و موفقیت تیم بدون افرادی که حاضر باشند خود را فدای مصالح تیم کنند و فقط و فقط اجرا کننده خوبی باشند عملا امکان پذیر نخواهد بود