بررسی اپلیکیشن شاد که به تازگی توسط وزارت آموزش و پرورش و برای آموزش مجازی دانش آموزان در ایام کرونایی رونمایی شده هرچند ارزشمند و مفید است اما دارای ضعف هایی است که مسئله «عدالت آموزشی» و «بازماندگی» از تحصیل را به چالش میکشد.
بنابر گزارش اداره اطلاع رسانی و روابط عمومی اداره کل آموزش و پرورش شهرستانهای استان تهران، مدیران، معلمان و دانشآموزان، از تاریخ ۲۲ فروردین ماه سال جاری میتوانند با مراجعه به آدرس http://shaddl.medu.ir اپلیکیشن شاد را دریافت و نصب کنند. این شبکه اجتماعی دانشآموزان(شاد) به نام SHADAP با مالکیت و مدیریت وزارت آموزش و پرورش، هماکنون در مرحله بهرهبرداری قرار گرفته است.
هرچند بنابر تارنمای اطلاعرسانی وزارت آموزش و پرورش برای سهولت، این لینک توسط مرکز فناوری وزارت برای کلیه مدیران مدارس ابتدایی پیامک شده و برای پاسخگویی به سوالات احتمالی مدیران مدارس، معلمان و دانشآموزان، مرکز پاسخگویی ویژهای با شماره تماس( ۴۳۰۸۱-۰۲۱) پیشبینی شده، اما این اپلیکیشن همچنان برای تعداد زیادی از دانشآموزان در سراسر کشور بنابر دلایل متعدد(محرومیت و شرایط اقتصادی ضعیف) قابل استفاده نیست. مضاف بر این اپلیکیشن مذکور درحالی اجرا میشود که باید گفت، این طرح به نوعی رونمایی از یک طرح قدیمی با مسائل و چالشهای خاص خود است که با وجود فراز و فرودهای مختص خود، از سال ۱۳۹۴ تاکنون اجرایی نشده بود. این اپلیکیشن بعد از راه اندازی هم چالشهای متعددی به همراه دارد که پرداختن به آن را اجتنابناپذیر مینماید.
عدالت آموزشی زیر تیغ محرومیت
گام نخست در استفاده از اپلیکیشن «شاد»، در دست داشتن تلفن همراه هوشمند و یا رایانه است. این درحالیست که در وضعیت ضعیف اقتصادی در مناطق دورافتاده همچون «هشتبندی» و «بشاگرد» در استان هرمزگان، به گونهای است که بنابر گزارش شماره ۸۳۵۸۴۶۱۰ ایرنا، این مناطق به حدی محروم است که حتی از داشتن راههای مواصلاتی مناسب هم برخوردار نبوده و بنابر آمار هر ساله تعداد زیادی از دانشآموزان به همین دلیل و محرومیت اقتصادی خانواده از تحصیل باز میمانند. مشابه این وضعیت در بسیاری از مناطق در استان سیستان و بلوچستان و یا سایر نقاط کشور هم قابل پیگیری است.
هرچند تلاش آموزش و پرورش برای ادامه تحصیل و روند تحصیلی دانشآموزان در دوران کرونایی از طریق همکاری با صدا و سیما بر کسی پوشیده نیست، اما باید در نظر داشت که پیش از انجام هر اقدامی، آماده کردن زیرساختهای لازم از اهمیت بسیار زیادی برخوردار است. استفاده از صدا و سیما به نوعی وضعیت تحصیلی در دوران ۸ ساله جنگ تحمیلی را تداعی میکند که بنابر وضعیت موجود در بسیاری از مناطق کشور درس خواندن و مدرسه رفتن با دشواریهای زیادی روبرو بود. قطع پی در پی برق و یا ناتوانی خانوادهها در تهیه تلویزیون برای استفاده از برنامههای آموزشی، هرچند امروزه قدری نامانوس است اما واقعیتی است که متاسفانه جامعه ایران در آن زمان با آن روبرو بود و دست و پنجه نرم میکرد. حتی در آن دوران هم تنها دانشآموزانی که از وضعیت اقتصادی مساعدی برخوردار بودند و در شهرهای برخوردار زندگی میکردند، نسبت به سایرین در مناطق محروم از مزایای بیشتری برخوردار بوده و عدالت آموزشی در مورد آنها بیشتر اجرا میشد.
این موضوع با توجه به میانگین درآمد خانوارهای روستایی و حتی شهری در مناطق محروم کشور که با وضعیت خوبی مواجه نیستند، عدالت آموزشی را زیر سوال برده است. چنانچه به گفته «مرتضوی» مدیرکل امور اقتصادی و دارایی استان سیستان و بلوچستان: «درآمد سرانه در این استان نسبت به کل کشور نه تنها کم بلکه «اسفبار» است. به گفته وی سیستان و بلوچستان در تمامی این ده سال گذشته براساس درآمد سرانه، آخرین استان بوده و به لحاظ توزیع همین درآمد اندک نیز در بخش شهری جزو ۶ استان آخر کشور است. اما،درزمینه توزیع درآمد روستایی، با توجه به این که نیمی از مردم استان روستایی هستندرتبه استان قابل تحملتراست. به گفته مرتضوی در این استان هم درآمد کم است و هم نامتعادل توزیع میشود».
با توجه به این موارد میزان محرومیت برای بخشی از جامعه در دسترسی به امکانات و زیرساختها ملموستر بوده و چالشهای مربوط به بحث عدالت آموزشی، علیرغم وجود اقدامات چشمگیر وزارت آموزش و پرورش، همچنان زیر یوغ محرومیت کمرنگ مینماید. وجود چنین چالشی مسئله بازماندگی از تحصیل را هم دامن میزند.
بازماندگی از تحصیل در سایه محرومیتها
وجود محرومیت در بسیاری از مناطق نه تنها عدالت آموزشی را زیر سوال برده بلکه، در سایه این بیعدالتی، بازماندگی از تحصیل را هم دامن میزند. بنابر گزارش شماره ۸۳۶۹۰۲۳۸ ایرنا و به گفته مدیرکل اداره آسیبهای اجتماعی سازمان بهزیستی کشور، از کل جمعیت ۱۳ میلیونی در سن ۱۸ – ۱۰ ساله کشور تعداد ۳ میلیون و ۶۰۰ هزار کودک خارج از چرخه تحصیل و تعداد یک میلیون و ۷۰۰ هزار کودک به صورت مستقیم درگیر کار بودهاند. این مسئله هماکنون به همراه محرومیت از برخورداری در امکانات آموزشی(نظیر تلفن همراه هوشمند و رایانه) و تعطیلی مدارس، به سان «آب سردی» بود که به یکباره بر پیکره کم رمق دستاندرکاران آموزش و پرورش در مناطق محروم برای حل این معضل ریخته شد.
بنابر گزارشهای غیر رسمی، تا به امروز بسیاری از مدارس، والدین و دانشآموزان بلاتکلیف ماندهاند و بعضی مدارس به شکل مستقل و به سبک و سیاق خود دانشآموزانشان را از راه دور مدیریت میکنند. یکی با وجود اعلام شدن ممنوعیت استفاده از پیامرسانهای خارجی این کار را در بستر تلگرام و واتساپ که سرعت و کیفیت بسیار بالایی دارند انجام میدهد و دیگران هر یک به یک شبکه اجتماعی بومی روی آوردهاند. البته در این بین هستند برخی از مدارس که به طور کلی فعالیتهای خود را معلق کرده و هنوز برنامه مشخصی برای خود ندارند.
جمعبندی این موارد نشان میدهد که اگر چه تلاش برای راهاندازی اپلیکیشن «شاد» در زمینه تداوم آموزش دانشآموزان در دوران کرونایی انجام شده، اما این مسئله به دلیل در نظر نداشتن بسیاری از مشکلات و موانع، بخش زیادی از مخاطبان را در نظر نگرفته و به نوعی عدالت آموزشی و بازماندگی از تحصیل را به چالش کشیده و موجب شده تا آنچنان که باید، «شادی» حاصل از آموزش عادلانه بین مخاطبان تقسیم نشود.
چه باید کرد؟
چند سالی است مقرر شده منابع حاصل از مالیات بنیادها و نهادهای انقلابی به توسعۀ عدالت آموزشی در مناطق محروم اختصاص یابد و این موضوعی است که تاکنون محقق نشده. در تدوین لایحۀ بودجۀ سال ۱۳۹۹ دولت به نوعی بیتوجه به این منبع بوده و تنها حدود ۱۶ میلیارد تومان مالیات برای این بنیادها پیشبینی کرد. هرچند این رقم در کمیسیون تلفیق مجلس به بیش از ۱۵۰۰ میلیارد تومان افزایش پیدا کرده و بنابر قانون باید صرف توسعۀ عدالت آموزشی در مناطق محروم شود؛ اما به گفته «رضا امیدی« کارشناس رفاه اجتماعی و استاد دانشگاه، «متاسفانه در لایحۀ بودجۀ ۱۳۹۹ اعتبار اکثر برنامههای مربوط به آموزش در مناطق محروم نسبت به سال ۱۳۹۸ کاهش یافته، درحالیکه تعداد دانشآموزان تحت پوشش این برنامهها بیشتر شده است».
تأمین کتب درسی نیمبها و رایگان در مناطق محروم، هزینۀ ایاب و ذهاب دانشآموزان مناطق محروم، پوشش دانشآموزان بازمانده از تحصیل در استانهای هدف، و آموزش پیشدبستانی در مناطق دوزبانه به همراه شیوع کرونا و نیاز به امکانات آموزشی، درواقع برخی از برنامههایی هستند که اعتبار آنها کاهش یافته است. این جدای از کمبودهای شدیدی است که به لحاظ امکانات زیرساختی نظیر بیمدرسهای تا مدارس غیراستاندارد و تخریبی در مناطق محروم وجود دارد.
پرواضح است که مالیات پیشبینیشده رقمی نیست که بتواند عدالت آموزشی را محقق کند. از سوی دیگر عدالت آموزشی در اقتصادسیاسی حاکم بیاعتبار شده است، اما با توجه به فلسفۀ تأسیس این بنیادها حداقل انتظار این است که این منبع را پوچ نکنند و با حداکثر توان مالی و فنی در خدمت تحقق عدالت آموزشی در مناطق محروم باشند.