چند درصد از وقت شما در محیط کار، به فکر کردن و نگران بودن و حرص خوردنهایی میگذرد که ربطی به ماموریت و وظیفهی اصلی شما ندارد؟ این میزان از «فکرهای دست و پاگیر و نامربوط» را به عنوان «اصطکاک سازمانی» معرفی میکنند.
چند درصد از وقت شما در محیط کار، به فکر کردن و نگران بودن و حرص خوردنهایی میگذرد که ربطی به ماموریت و وظیفهی اصلی شما ندارد؟ این میزان از «فکرهای دست و پاگیر و نامربوط» را به عنوان «اصطکاک سازمانی» معرفی میکنند.
مفهوم «اصطکاک سازمانی» چند سالی است که در گزارشهای شرکتهایی که خدمات مشاوره مدیریت ارائه میدهند، مشاهده میشود. در حوزهی بررسی و عارضه یابی سازمانی، همیشه این علاقه وجود داشته است که شاخص های «سراسری» جستجو شده و تحلیل شوند. منظور از شاخص سراسری، شاخصی است که در همه جای سازمان کم و بیش دارای یک وضعیت باشد.
شاید بتوان گفت «اصطکاک سازمانی» از جمله مواردی است که تقریباً دارای این ویژگی است.
به عبارت دیگر، اگر در یک سازمان ببینید که ۴۰٪ وقت یک کارشناس یا کارمند رده پایین، به «حرف زدن پشت سر دیگران»، «تلاش برای کسب امتیازهای نامشروع و غیرقانونی»، «انجام کارهای شخصی»، «گفتگو و شایعه پراکنی» و … میگذرد، احتمالاً مدیرعامل آن سازمان و حتی جلسات هیات مدیرهی آن سازمان هم در شرایط مشابهی به سر میبرند.
البته ماجرای «اصطکاک سازمانی» ماجرای «مرغ و تخم مرغ» است. نمیتوان گفت که رفتارهای کارکنان و برخوردهای آنان است که در نهایت در ردههای بالای شرکت منعکس میشود یا اینکه ویژگیهای فکری و رفتاری مدیریت ارشد است که پس از مدتی در پایین ترین رده های شرکت نیز مشاهده میشود.
به هرحال «اصطکاک سازمانی» همان کارکردی را دارد که در فیزیک برای «اصطکاک» میشناسیم. منابع تلف میشود. فرصتها از دست میرود و انرژیها در قالب گرما و سایر شکل های غیرمفید، تلف میشوند.
تاکنون عوامل متعددی به عنوان ریشههای ایجاد یا افزایش «اصطکاک درون سازمانی» مطرح شده اند که از جملهی مهمترین آنها میتوان به «نابرابری» در حقوق و دستمزد و میزان توجه به کارکنان و حجم کار و فرایند ارزیابی و … اشاره کرد. ضعف دانش و تخصص مدیر نیز از جمله فاکتورهای دیگری است که می تواند به ایجاد و توسعه چنین فضایی منتهی شود.