آسترو تلر میگوید، «رویاهای بزرگ تنها تخیل نیستند، آنها رویاهایی هستند که با روشی برای حقیقت یافتن اجین شدهاند.» رهبر ایکس(پیشتر گوگل ایکس) تلر، ما را به درون یک کارخانه «شلیک به ماه» میبرد، جایی که همانطور که از اسمش پیدا است، تیم او با پروژههای تجربی برای حل بزرگترین مشکلات جهان تلاش میکنند. پروژههایی مانند اینترنت از طریق بالون و توربینهای بادی که به سمت باد پرواز میکنند. راز ایکس برای ایجاد سازمانی که مردم در آن مشکلی با انجام پروژههای بزرگ و پر خطر و کشف ایدههای متهورانه ندارند را در یابید.
در سال ۱۹۶۲ در دانشگاه رایس٬ جان اف کندی درباره رویایی که داشت برای کشور گفت٬ رویای قرار دادن یک نفر روی سطح ماه تا پایان دهه. شلیک به یاد ماندنی به ماه.
00:28
هیچ کس از امکان انجام آن مطمئن نبود اما او از وجود برنامهای برای این کار در صورت امکان٬ اطمینان حاصل کرد. رویاهای بزرگ اینگونه هستند. رویاهای بزرگ فقط خیال نیستند٬ خیالاتی هستند که با رویهای همراه میشوند تا به حقیقت بپیوندند.
00:44
من این بخت باورنکردنی را دارم که در یک کارخانه شلیک به ماه کار کنم. در ایکس — پیشتر گوگل ایکس خوانده میشد– یک مهندس هوافضا را میبینید که در کنار یک طراح مُد کار میکند و یک فرمانده سابق ارتش که با متخصصین لیزر طوفان مغزی میکند. این مخترعان٬ مهندسان و سازندگان در حال رویاپردازی فناوری هستند که ما امیدواریم جهان را به جایی شگفت انگیز بدل کند.
01:12
ما از نام «شلیک به ماه» استفاده میکنیم تا یادمان بماند که بزرگ خیال کنیم — تا به رویاپردازی ادامه دهیم. و از کلمه «کارخانه» استفاده میکنیم تا به خودمان یادآوری کنیم که میخواهیم خیالات بتنی داشته باشیم — برنامههایی بتنی که آنها را واقعی کنیم.
01:29
این طرح شلیک به ماه ما است: شماره یک: میخواهیم یک مشکل بسیار بزرگ در جهان پیدا کنیم که میلیونها نفر را تحت تاثیر قرار میدهد. شماره دو: میخواهیم یک راه حل اساسی برای آن پیدا کنیم. و سپس شماره سه: باید دلایلی وجود داشته باشد تا باور کنیم که فناوری مورد نیاز برای این راه حل اساسی در واقع قابل ساختن است.
01:53
اما رازی برای شما دارم. کارخانه شلیک به ماه جای خیلی به هم ریختهای است. اما به جای اجتناب کردن از شلختگی٬ وانمود میکنیم که وجود ندارد٬ و ما تلاش کردهایم که قدرت ما این باشد. ما بیشتر وقتمان را صرف شکستن چیزها میکنیم و سعی میکنیم ثابت کنیم که در اشتباه هستیم. همین٬ راز همین بود. اول مشکلترین قسمتهای مسئله حل کن. هیجان زده شو و فریاد بزن٬ “هی! امروز چطور پروژه مون رو از بین ببریم؟”
02:25
ما این تعادل جالب را برقرار کردهایم تا خوش بینی بررسی نشدهی ما رویاهایمان را تحریک کند. اما ما این اشتیاق به شک کردن را کنترل میکنیم تا زندگی و واقعیت را به آن رویاها بدمیم.
02:43
میخواهم چندتا از پروژهها را به شما نشان دهم که مجبور شدیم آنها را کف اتاق برش جا بگذاریم٬ و همچنین بعضی از جواهراتی که نه تنها تا به حال٬ از آن روند جان به در بردهاند٬ بلکه بوسیله آن شتاب پیدا کردهاند.
02:56
سال گذشته ما پروژهای در زمینهی کشاورزی خودکار عمودی را از بین بردیم. اینها بعضی از کاهوهایی هستند که کاشته بودیم. یک نفر از هر نه نفر در جهان از سوء تغذیه رنج میبرد. پس این یک شلیک به ماه بود که باید اتفاق میافتاد. کشاورزی عمودی از رووش سنتی ده برابر کمتر آب مصرف میکند و به صدها برابر زمین کمتری نیاز دارد. و از آنجا که میتوان غذا را نزدیک به مصرف کننده پروش داد٬ به حمل و نقل راه دور هم نیازی ندارد. ما در بسیاری از زمینهها پیشرفت کردیم مثل برداشت خودکار و نورپردازی بهینه. اما متاسفانه٬ نتوانستیم به این روش محصولات اصلی مثل غلات و برنج را پرورش دهیم. پس پروژه را از بین بردیم.
03:41
این هم یک مشکل بزرگ دیگر. ما هزینههای سنگینی برای منابع پرداخت میکنیم و به محیط زیست آسیب میزنیم تا کالاها را در سطح جهان جابجا کنیم. پیشرفت اقتصادی در کشورهایی که در خشکی محصور هستند به دلیل عدم دسترسی به حمل و نقل دریایی محدود شده است. راه حل افراطی؟ یک کشتی باری با بویانسی متغیر سبکتر از هوا. این کار پتانسیل کم کردن هزینههای٬ حداقل در مجموع٬ مالی٬ زمانی و آلایندگی کربنی کشتیها را بدون نیاز به ردپا داشت. ما مجموعهای از پیشرفتهای فناوری هوشمندانه را مطرح کردیم که همه با هم ممکن بود به اندازه کافی باعث کاهش هزینهها شوند که در واقع بتوانیم این کشتیها را بسازیم– در حجم بالا به اندازه کافی ارزان. اما هرچقدر هم که آنها در تولید انبوه ارزان میشدند مشخص شد که ساخت و طراحی اولین نمونه نزدیک به ۲۰۰ میلیون دلار هزینه خواهد داشت.
04:40
۲۰۰ میلیون دلار بیش از حد گران است. از آنجا که ایکس بر این حلقههای بازخورد تنگ بنا نهاده شده که اشتباه کنیم و یاد بگیریم و دوباره طراحی کنیم٬ نمیتوانیم ۲۰۰ میلیون دلار برای به دست آوردن اولین نقطه داده خرج کنیم تا بفهمیم که در راه درستی هستیم یا نه. اگر پروژه ما پاشنهی آشیلی دارد٬ ما میخواهیم آن را همین الان بدانیم٬ در اول راه٬ نه در پایان راه. خوب پس ما این پروژه را هم متوقف کردیم.
05:08
پیدا کردن یک نقص خیلی بزرگ در یک پروژه همیشه به معنی پایان آن نیست. بعضی وقتها حتی ما را در راه سازندهتری قرار میدهد.
05:17
این نمونه خودرو کاملا خودکار ما است٬ که بدون فرمان و پدال ترمز ساخته شده است. اما وقتی که شروع کردیم در واقع این هدف ما نبود.
05:27
با ۱.۲ میلیون نفری که سالانه در جادههای دنیا میمیرند٬ ساختن یک ماشین خودکار یک شلیک ماه بود که باید انجام میشد. سه سال و نیم پیش٬ زمانی که ما این ماشینهای مجهز به هدایت خودکار لکسوس را آزمایش میکردیم٬ آنها خیلی خوب بودند٬ پس ما آنها را به سایر گوگلرها دادیم تا نظرشان درباره تجربه رانندگی با آن را بگویند. و چیزی که کشف کردیم که نقشهی ما برای داشتن ماشینی که تقریبا همهی کار رانندگی را انجام دهد و فقط در شرایط اضطراری به کاربر خود رجوع کند نقشهی خیلی بدی بود. امنیت نداشت چون کاربران وظیفهی خود را انجام نمیدادند. آنها گوش به زنگ نمیماندند تا در صورت نیاز کنترل ماشین را به دست بگیرند.
06:17
این یک بحران جدی برای تیم بود. آنها را پای میز طراحی برگرداند. و انها به نقطه نظری جدید و زیبا دست یافتند. ماشینی که در واقع شما فقط مسافر آن هستید. شما به ماشین میگویید که کجا میخواهید بروید٬ و دکمه را فشار میدهید و او شما را از نقطه A به نقطه B میبرد.
06:39
ما خیلی شکرگزاریم که این نظر به این زودی در این پروژه مطرح شد. و این همه کاری که از آن به بعد کردیم را شکل داده است. و حالا ماشینهای ما بیش از ۲.۲۴ میلیون کیلومتر را خودکار رانندگی کردهاند٬ و هر روز هم بیرون هستند در خیابانهای مونتین ویوی کالیفرنیا و آستین تگزاس.
07:02
گروه ماشینها نقطه نظرشان را عوض کردند. این یکی از شعارهای ایکس است. گاهی عوض کردن زاویهی دید قدرتمندتر از باهوش بودن است.
07:13
انرژی باد را در نظر بگیرید. این یکی از مثالهای مورد علاقه من درباره عوض کردن زاویهی دید است. هیچ راهی وجود ندارد تا ما بتوانیم از متخصصان آن صنعت توربین بادی استاندارد بهتری بسازیم. اما ما راهی پیدا کردیم تا در آسمان بیشتر اوج بگیریم٬ تا به بادهای تندتر و پایدارتری دسترسی پیدا کنیم٬ و انرژي بیشتری بدون نیاز به انتقال صدها تن فولاد تولید کنیم.
07:41
کایت انرژی ماکانی ما از جای خود بلند میشود با چرخش آن پرههایی که در امتداد بال آن قرار دارند. و با بالا رفتن افسار آن بیرون میآید، و انرژی از آن افسار به بالا منتقل میشود. زمانی که افسار کاملا بیرون کشیده شد، به صورت دوار در باد مخالف شروع به حرکت میکند. و حالا آن پرههایی که آن را بالا کشیدند تبدیل به توربینهای پرنده میشوند. و از راه افسار انرژی تولید شده را به پایین منتقل میکنند.
08:07
ما هنوز راهی برای از بین بردن این پروژه پیدا نکردهابم. و هرچه مدت بیشتری از زیر این فشار جان سالم به در ببرد، ما بیشتر هیجانزده میشویم که این میتواند گونهی انرژی ارزانتر و قابل گسترش تری از انرژی باد برای جهان باشد.
08:23
احتمالا دیوانهوار ترین پروژهی ما پروژه لون نام دارد. ما در تلاش هستیم تا اینترنت را بوسیله بالون تولید کنیم. شبکهای از بالونها درون لایهی استراتوسفر که ارتباط اینترنت را به مناطق دورافتاده و پرت میرساند. این میتواند چهار میلیارد نفر دیگر را به اینترنت متصل کند، کسانی که الان اینترنت ندارند یا ارتباط محدودی دارند.
08:47
اما شما نمیتوانید همین جوری یک برج مخابراتی را به یک بالون بچسبانید و به آسمان بفرستید. بادها چنان شدید هستند که آن را از بین میبرند. و بالونها برای ارتباط با زمین بیش از حد اوج میگیرند.
09:00
حالا لحظه دیوانه کننده فرا میرسد. چه میشود اگر به جای آن ما بالونها را شناور کنیم و به آنها یاد بدهیم از آن بادها برای رسیدن به مقصد استفاده کنند؟ مشخص شده است که استراتوسفر بادهایی دارد که در جهات مختلف با سرعتهای متفاوت در لایههای نازک حرکت میکنند. خوب ما امیدوار بودیم بتوانیم از الگوریتم- -های هوشمندانه و اطلاعات بادهای سراسر دنیا استفاده کنیم و بالونها را کمی هدایت کنم، و آنها را در استراتوسفر کمی بالا و پایین ببریم تا به آن بادها بچسبند و با سرعتهای مختلف در جهات گوناگون حرکت کنند. ایده این است که به اندازه کافی بالون داشته باشیم که اگر یکی از بالونها از محدودهی شما خارج شد، یک بالون دیگر باشد که جایگزین آن شود، و ارتباط اینترنت را انتقال دهد، درست مثل ارتباط تلفن شما با برجهای مخابراتی وقتی که در جادهها هستید.
09:53
میدانیم که این رویا چقدر دیوانهوار به نظر میرسد — اسم پروژه همین را به ما یادآوری میکند. بنابراین از سال ۲۰۱۲، تیم لون کارهایی که بیشتر از همه دشوار به نظر میرسیدند را دسته بندی کردهاند و آنهایی که بیشتر به از بین بردن پروژه کمک میکردند.
10:13
اولین کاری که آنها کردند تلاش برای برقراری ارتباط بی سیم بین یک بالون در استراتوسفر و یک آنتن بر روی زمین بود. کار میکرد. و به شما قول میدهد سر اینکه این کار عملی نمیشود شرط بندی شده بود. پس به راه ادامه دادیم.
10:28
آیا میتوانیم کاری کنیم که بالون مستقیما به تلفنها وصل شود، تا دیگر نیازی به یک آنتن به عنوان دریافت کننده واسط نداشته باشیم؟ بله.
10:38
آیا میتوانیم پهنای باند بالون را آنقدر زیاد کنیم که یک اینترنت واقعی داشته باشیم؟ تا مردم بتوانند چیزی بیشتر از یک پیام متنی داشته باشند؟ آزمونهای اولیه حتی یک مگابیت بر ثانیه هم نبودند، اما حالا میتوانیم تا ۱۵ مگابیت بر ثانیه را ایجاد کنیم. به اندازه کافی برای دیدن یک سخنرانی TED.
10:59
آیا میتوانیم راهی برای ارتباط بالونها با هم پیدا کنیم تا بتوانیم سیگنالها را به نقاط دورافتادهی عمیق تری برسانیم؟ انجام شد.
11:09
آیا میتوانیم یک بالون به بزرگی یک خانه را بیش از ۱۰۰ روز در آسمان نگاه داریم، در حالی که فقط ۵ درصد هزینهی بالونهای سنتی با عمر طولانی را صرف کنیم؟ بله. در نهایت. و قول میدهم٬ شما هر کاری را بگویید ما برای رسیدن به آنجا انجام دادهایم. بالونهای گرد و نقرهای ساختیم. بالونهای بالشتی غول آسا ساختیم. بالونهای به اندازهی یک وال آبی ساختیم. کلی بالون خراب کردیم.
11:47
(خنده)
11:49
از آنجا که یکی از چیزهایی که بیشتر از همه ممکن بود پروژه لون را از بین ببرد این بود که آیا میتوانیم بالونها را در آسمان هدایت کنیم، یکی از مهمترین تجربیات ما قرار دادن یک بالون در بالونی دیگر بود.
12:02
پس در اینجا دو بخش وجود دارد، یکی با هوا و یکی با هلیوم. بالون هوا را به درون پمپ میکند تا سنگینتر شود، یا هوا را خارج میکند تا سبکتر شود. و این تغییرات وزن به او اجازه میدهد تا بالا و پایین برود، و همین حرکت سادهی بالون سیستم هدایت کنندهی آن است. بالا و پایین شناور میشود، با امید به اینکه به بادی با سرعت و جهتی که میخواهد برسد.
12:27
اما آیا این به اندازهی کافی برای هدایت در سراسر دنیا خوب است؟ خیلی کم در ابتدا، اما با گذشت زمان بهتر شده است.
12:36
این بالون خاص، آخرین بالون ما، میتواند در یک بازهی سه کیلومتری عمودی آسمان هدایت شود و با اختلاف ۵۰۰ متر از نقطه هدف خود را به آن برساند از ۲۰٫۰۰۰ کیلومتر دورتر.
12:56
کارهای خیلی بیشتری هست که باید انجام دهیم برای تنظیم بهینه سیستم و کاهش دادن هزینهها. اما سال گذشته، یک بالون که با هزینهی پایین ساخته شده بود دور دنیا را ۱۹ بار در ۱۸۷ روز زد. پس ما ادامه خواهیم داد.
13:15
(تشویق حضار)
13:21
بالونهای ما امروز تقریبا هر کاری که یک سیستم کامل به آن نیاز دارد را انجام میدهند. در حال مذاکره با شرکتهای مخابراتی سراسر دنیا هستیم، و امسال برای آزمایش خدمات رسانی واقعی بر فراز مناطقی مانند اندونزی پرواز خواهیم کرد.
13:35
این احتمالا برای حقیقت داشتن زیادی خوب به نظر میرسد٬ و حق هم با شما است. بی پروا بودن و کار بر روی چیزهای بزرگ و پر خطر ذاتا باعث راحت نبودن مردم میشود.
13:49
نمیتوانید سر مردم داد بزنید و مجبورشان کنید تا سریعتر شکست بخورند. مردم مقاومت میکنند. آنها نگران هستند. «چه اتفاقی میافتد اگر شکست بخورم؟ مردم به من میخندند؟ اخراج میشوم؟»
14:05
من با رازمان شروع کردم. شما را با گفتن اینکه ما چطور آن را عملی میکنیم ترک خواهم کرد. تنها راه وا داشتن مردم به کار روی چیزهای بزرگ و پرخطر — ایدههای متهورانه — و مجبور کردن آنها به کار بر روی سخت ترین مشکلات در ابتدای کار٬ این است که مسیر را برای آنها با کمترین مقاومتی هموار کنید.
14:29
ما در ایکس به سختی کار میکنیم تا شکست خوردن را امن کنیم. تیمها ایدههایشان را به محض فرآهم شدن شواهد کافی از بین میبرند چون برای این کار پاداش میگیرند. از طرف دوستانشان تشویق میشوند. از مدیرشان، که من هستم، بغل کردن . کف زدن میگیرند. به خاطر آن ترفیع میگیرند. ما برای هر کسی در تیم که پروژه خود را تمام کنند پاداش در نظر گرفتهایم، چه تیم شامل دو نفر باشد چه بیش از سی نفر.
15:01
ما در کارخانه شلیک ماه به رویاها اعتقاد داریم. اما اشتیاق به شک و تردید منافاتی با خوش بینی بی حد و مرز ندارد. او شریک ایدهآل خوش بینی است. باعث گشایش هر پتانسیلی در هر ایدهای میشود. ما میتوانیم آیندهای بسازیم که در رویاهایمان داریم.
15:24
بسیار سپاسگزارم.
15:25
(تشویق حضار)